جدول جو
جدول جو

معنی میخ کوبیدن - جستجوی لغت در جدول جو

میخ کوبیدن(صَ زَ دَ)
میخ کوفتن. میخ زدن. کوبیدن میخ بر در و دیوار و جز آن
لغت نامه دهخدا
میخ کوبیدن
فرو بردن میخ درجایی. یا میخ خوبی کوبیدن، یا میخ خود را کوبیدن
تصویری از میخ کوبیدن
تصویر میخ کوبیدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(صَ دَ)
در جای خود بی حس و بی حرکت ماندن و از شدت وحشت قادر به حرکت نبودن: وقتی شکارچیان نعرۀ ببر را شنیدند در جای خود میخکوب شدند. (از یادداشت مؤلف). و رجوع به میخکوب شود
لغت نامه دهخدا
حالت و صفت و عمل میخ کوب، کوبیدن میخ بر زمین یا در دیوار و یا چیزی دیگر، (از یادداشت لغت نامه)، رجوع به میخ کوب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از میخ کوبی
تصویر میخ کوبی
کوبیدن میخ درجایی
فرهنگ لغت هوشیار